لحظه ی دیدار
واااااااااااااااااااااااااای خدای من کمتر از 4 ساعت دیگه مونده ، باورم نمیشه که فقط و فقط چند ساعت دیگه مونده تا پسر عزیزم رو بغل کنم ...........
کلی احساسهای متفاوت دارم که خیلی با هم فرق می کنن و هیچ وقت تو زندگیم این طوری نبودم که این حسها رو در یک لحظه واحد با هم داشته باشم ، حس شادی ، شعف ، هیجان ، دلهره ، ترس ، شادی ، غم ...........
پسر گلم ، عزیز دلم دیگه ساعتهای اخریه که تو دل مامان هستی و چند ساعت دیگه اون قدم های کوچولوت رو میزاری توی این دنیای خاکی ، تو دنیایی که من و بابایی بی صبرانه چشم به راهت هستیم . خوش میایی عزیزم و با اومدنت کلی شادی و خوشحالی به دلهامون میاری ..........
قدمت مبااااااااااااااااااااارک
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی